خونه خاله مامان
سه شنبه من خونه تنها بودم که دیدم خاله وحیده زنگ زد گفت مامانت اینا خونه مامانمم. توام بیا. منم دیگه از خونه موندن خسته شده بودم تنهایی کاراتو کردم و رفتیم اونجا . برای اولین بار بدون بابایی بودیم . می ترسیدم با وجود شما رانندگی کنم واسه همین اژانس گرفتم و رفتیم. درسا جونم بود و کلی بهت چنگول انداخت. اخه 8 ماهشه و هنوز نمی تونه بهت بگه دوست داره مامانی. یه عکس خوشگلم ازت انداختم که برات میزارم پسر گل مامان ...
نویسنده :
مامان مژگان
1:09